تابع
تابع واژهای فارسیتبار و از ریشهٔ عربی «تَبَعَ» به معنی «پیروی کردن» است. در زبان فارسی و علوم گوناگون، تابع به چیزی گفته میشود که وابسته یا دنبالهرو چیز دیگری باشد. این واژه در ریاضیات نیز معنای ویژهای دارد و برای توصیف رابطهای به کار میرود که در آن هر ورودی، خروجی مشخصی را تعیین میکند.
تعریف واژه
در معنای عمومی، «تابع» به چیزی گفته میشود که وابسته یا نتیجهٔ چیز دیگری است. برای نمونه، در جملهٔ «سود شرکت تابع میزان فروش است»، واژهٔ تابع نشان میدهد که تغییر سود وابسته به مقدار فروش است.
ریشهشناسی
واژهٔ «تابع» از مصدر عربی «تَبَعَ» به معنای پیروی کردن گرفته شده و در فارسی به معنی «وابسته»، «دنبالهرو» و «متغیر وابسته» به کار میرود. در زبانهای اروپایی، واژهٔ متناظر آن «function» از ریشهٔ لاتین «functio» به معنی «انجام دادن کار» آمده است.
کاربرد در علم ریاضیات
در ریاضیات، تابع یکی از مفاهیم بنیادی است که رابطهای میان دو مجموعه را تعریف میکند. در این معنا، هر ورودی از مجموعهٔ اول (دامنه) دقیقاً با یک خروجی از مجموعهٔ دوم (برد) مرتبط میشود. برای توضیحات کاملتر و بررسی انواع و ویژگیهای آن، به صفحهٔ تابع در ریاضیات مراجعه کنید.
کاربرد در زبان و علوم دیگر
در علوم اجتماعی، اقتصاد و فیزیک نیز واژهٔ تابع برای توصیف وابستگی میان دو یا چند متغیر به کار میرود. برای مثال، در اقتصاد گفته میشود «تقاضا تابع قیمت است» یا در فیزیک «سرعت تابع زمان است».
در فرهنگ فارسی
در ادبیات و گفتار روزمره، واژهٔ تابع میتواند بیانگر تبعیت فکری یا عملی از فرد یا مجموعهای باشد. مانند عبارت «تابع قانون بودن» یا «تابع رأی جمع بودن» که معنای احترام به نظم و پیروی از چارچوب را دارد.